چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن وبه پای تو مردن و چه تلخ و غم انگیز است
دور از تو بودن و بدون خوشبختی زیستن .
برای تو گریستن و به عشق دنیای تو نرسیدن .
ای کاش می دا نستی بدون تو و به دور از قلب حساست زندگی چه تلخ و نا شکیبا ست
در این دیار نا مهربانی ها ودیار بی محبتی چشیدن طعم لذت بخش محبت تو چه زیباست !
در این دیاری که در آن گلهای صداقت و پاکی پژمرده اند
در کدامین دل می توان رنگ صداقت و پاکی و یکرنگی را یافت ؟
وبه کدامین لبخند به دور از فریب می توان امید داشت ؟
تو را یافتم و با تو خط قرمزی بر تمام دلها کشیدم . ای نا پیدای وجود !
0000000 0000000
00000000000000 0000000000000
00000000000000000 000000000000000000
000000000000000000000000000000 00000
00000000000000000000000000000000 0000
00000000000000000000000000000000000 0000
00000000000000000000000000000000000000 0000
0000000000000000000000000000000000000000 00000
00000000000000000000000000000000000000000 000000
000000000000000000000000000000000000000000000000
000000000000000000000000000000000000000000000000
0000000000000000000000000000000000000000000000
00000000000000000000000000000000000000000000
0000000000000000000000000000000000000000
000000000000000000000000000000000000
000000000000000000000000000000
000000000000000000000000
00000000000000000000
000000000000000
0000000000
000000
0000
0
اگه با یه قلب تب دار بشم از عشق تو بیمار
یا وجود عاشقم رو ببرن تا چوبه دار
اگه زندگیم فنا شه طعمه خشم خدا شه
یا که در حسرت عشقت روحم از بدن جدا شه
بازم دوسّت دارم
همدم همراز همیشگی من
کاش بهار زندگی ام را به دلت راه می دادی
و دریچه قلبم را به خزان زندگیت میگشودی
وباعث ترکیدن تنهای یام می شدی
کاش تنهای را از چشمانم می خواندی
و این چشمان غم زده را می شستی
ولی افسوس که دیگر مرا نمی خواهی
می خواهم بمانم در کنارت تا به همیشه
میخواهم تو را ببوسم شاید چند لحظه
در زیر فشار لبهای تو اندوه قلبم را فراموش کنم
میخواهم تو را ببوسم تا اشکهای تلخی که بر گونه هایم
..............
جاریست به لبهایم نرسد وبا شهد دهانم امیخته گردد
میخوام ریشه زندگی رو با دست صیاد بزنم
دیگه عادت شده به حرف من گوش نکنی
حرف هیح کس رو به جز من فراموش نکنی
دیگه عادت شده بری بخوای حرف نزنیم
دیگه عادت شده مهر سکوت رو نشکنیم
من دیگه خسته شدم
مثل اون مرغ اسیر که کنج قفس پراش بسته شده.
جمله ی من عاشقم این روزها تکراری شده
یه بهونه واسه ی گذار بی کاری شده
عاشقی گم شده با عشق میگه
اون هویت قدیم رو نداره
فکر نکن که عاشقی یک لحظه خیره شدنه
روز و شب نالیدنه
زود یا دیر خوابیدنه
رنگ و زیبایی مرا که عشق نیست
عشقی که از رنگ و زیبایی بیاد اون عشق نیست
یه نسیم گذرونه
عاشقی سوز درونه
عشق مثل پر پروانه لطیفه
مثل شبنم پر پاکی
مثل دریایی وسیعه
سر به زیر و بی دریغه
خیلی ها فکر میکنن که عاشقی گفتن جمله ی دوستت دارمه
هر کی رو دیدن که آب و رنگ داره
زود میگن اون خودشه
اون یارمه
دلدارمه
نور ماه و تارمه
...چقدر سخته وقتی تو زندان عاشقی گرفتار شدی و ازت پرسیدن جرمت چیه؟؟؟
بگی عشق...
...
چقدر سخته وقتی که کادو تولدت که همیشه کلی واسط عزیزهبی وفایی باشه...
چقدر سخته وقتی کسی که دلت رو اسیر کرده...
جواب نگاه
عاشقانه تو رو نده...چقدر سخته وقتی
عاشق کسی باشی...که از
عشق چیزی نمی دونه...ولی سخت تر از همه اینه که
تو جاده های
عاشقی به تابلوی عبور ممنوع بخوری... به همون تابلویی که هزاران...قلب عاشق رو پشت خودش نگه داشته...
عشق ممنوع
باورم کن باورم کن ای نازنینم دست نازنینت را بکش برسرم هم نفسم ای عزیزم
به جان
عاشقان قسم ای جان جانان این قلب ناقابلم هدیه به توستباورم کن باورم کن ای همه امیدم من به
عشق تو ای نازنینم زنده امگر نکنی باورم ای قلبم بدان میمیرم جون میدمو میمیرم
دستای نازتو بکش بر سرم فریاد بزن اسممو باور کن باور کن
" دوستت دارم دوستت "